تو میدانی از مرگ نمترسم،

فقط، حیف است،

هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم

* * *

گرمایی بوده ام همیشه ولی بین خودمان بماند ،

سرمایی میشوم …

وقتی پای آغوش تو در میان باشد …


* * *

عــشــق  مــن ! بیا !

قـــول می دهم که : قایقت شوم ؛

تـــو فقط بادبانم باش ! …

بـــگذار هر چه حرف پشت سرمانم می زنند ،

باد هوا شود ؛ و دورمان کند از این آدم ها … !

 



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد